"ظرف عين مظروف است و فيض عين مستفيض"؛هر ماده اي را بايد در ظرفي ريخت كه براي آن ساخته شده، و نيز هر ظرفي هر مظروفي را نمي پذيرد، پس مى زند، مي ريزد.
قاعده ظرف و مظروف را از آنجا پيش كشيدم كه معمارى، ظرف زندگى ماست. پس اگر ظرف و مظروف باهم متحد هستند انسان و خانه اش نيز باهم متحد مي شوند.
زيستن در خانه اى كه همه چيزش بر صراط مدرن بنا شده، انسانى را در خود مى پروراند كه واجد سبك زندگى مدرن مى شود، چه بخواهد چه نخواهد.
معماران ليبرال، ليبرالْ معماري را رقم زده اند و در جهان غرب كه فرهنگ شان با مفهوم"لسه فر" پيوند عميقي خورده است، زندگي ليبرالي را به عنوان يك مظروف در ظرف ليبرال معماري صرف مي كنند.
ما نيز به تبع غربزدگي معمارانمان، به ليبرال معماري دچار شده ايم. اما حقيقتاً ويژگي هاي اين ظرف چيست و چگونه با سبك زندگي ليبرالي متحد شده است؟
يكي از بديهي ترين عواملي كه خانه ها براي آن بنا مي شوند( با رعايت تفاوت ميان خانه و مسكن) ايجاد حريمي براي اهالي آن است، تا از ديد غريبه ها در امان باشند و خانه همچون لباسي آن ها را از نامحرمان بپوشاند و نگاه مزاحمي، آرامش و حريم خصوصي اهل خانه را به هم نزند.
اما در پارادايم فرهنگي ليبراليسم، خانه و اهالي يك خانه، اعتقادي به نگاه حرام ندارند، چون حرامي را بر نمي تابند و همه چيز نزدشان مباح است. پس دليلي براي پوشاندن خود از نامحرمان نمي بينند. خانه هم دليلي ندارد كه آنقدرها پوشيده باشد.
پس پنجره هاي مدرن آنگونه كه لوكوربوزيه در مانيفست معماري مدرن مطرح كرد و در ويلا ساواي خود طراحي و اجرا نمود؛ پنجره هاي عريض و كشيده اي است كه شايد بيرون را بتوان بهتر ديد، اما درون خانه را هم راحت تر از قبل مي شود تماشا كرد، آن سان كه گويا پنجره همسايه پرده سينماست؛ غافل از آنكه پنجره خانه براي ديدن بيرون است نه تماشاي درون.
در ليبرال معماري خانه ها براي اهل خانه حريمي ايجاد نمي كنند و ديگر خانه ها به آن مشرف هستند و همه چيز عريان است.
توالت ها به گونه اي طراحي شده كه گاهي جداره اي وجود ندارد و گاهي جداره ها شيشه اي اند و گاهي هم كه شرم مي كنند، شيشه ها اندكي دودي مي شود و در حين قضاي حاجت از داخل بيرون را مي بيني اما كسي تو را نمي بيند.
حمام ها نيز شيشه اي اند و يا يك وان بزرگ در كنار جداره شيشه اي نما كه به همه جا مشرف است، و يا حتي جكوزي و يا وان بزرگي است كه درون بالكن قرار گرفته. حالا وقتي كه توالت و حمام اُپن باشد، چرا آشپزخانه اُپن نباشد.
خانواده هم آنقدر پايگاه محكمي ندارد كه بخواهند اتاق خواب والدين را در حريمي بسازند كه از كنجكاوي بچه ها به دور باشد و ... در درون خانه كه اباحه گري موج بزند، ارتباط درون خانه با بيرون وضع اسف بار تري دارد.
درگير و دار نوشتن اين يادداشت به آمار جالبي از فروش بالاي دوربين شكاري در يكي از شهرهاي ايتاليا برخوردم كه وقتي مسئولان چرايي آن را جويا شده بودند، متوجه مي شوند كه تماشاي خانه همسايه ها از پشت پنجره ها به يكي از تفريحات مردم اين شهر بدل شده است!
البته بهتر است با وجود آن كه مي دانيم تمدن غرب اسير فرهنگ ليبرالي و سكولاريسم عنان گسيخته است؛ اما اِشرافيت را به همه معماري و شهرسازي اش تعميم ندهيم.
بهتر است به فكر چاره جويي براي شهر خودمان، تهران باشيم كه معماري بي قواره اش و ساختمان هاي مرتفعش و قوانين شهرسازي اش، هرروز بيش از پيش بذر ليبرال معماري را در خاك آن مي كارد.
در آپارتمان هاي تهران سرت را كه از پنجره بيرون بياوري، همه ي حياط هاي همسايه هايت جلوي چشمانت صف كشيده اند، پاسيوها كه وضع بدتري دارند، پنجره هاي دو همسايه در پاسيو نهايتا ٦متر فاصله دارند و پنجره اتاق خواب ها همه به هم مشرف هستند.
اگر به درب خانه همسايه ات مراجعه كني در را باز كند، تا انتهاي پذيرايي و آشپزخانه اش هويدا مي شود. اهل خانه نسبت به غريبه ها حريم امني ندارند و نسبت به همديگر نيز حريم شخصي ندارند.
چنين خانه اي خلق و خوي ساكنان خود را به شرايط خود عادت مي دهد و اگر خانه، حيايي ندارد، صاحب خانه را نيز بي حيا مي پروراند. و اگر خانه حجابي را براي اهلش قرار نمي دهد پس اهل خانه نيز در مساله حجاب دچار ليبراليسم و ولنگاري مي شوند؛ و خانه بي حجاب ساكنان خود را بي حجاب مي كند.
برخي قوانين شهرداري نيز امر ليبرال معماري را تسهيل مي كنند. به طوري كه براي مثال اگر نماي جنوبي خانه همسايه ات به حياط خانه تو اصطلاحا پخ خورده باشد و اِشرافيت داشته باشد، اين امر هيچ منافات قانوني ندارد؛ حالا اگر تو هم بخواهي اِشراف پيدا كني و پخ خانه خودت را مشرف به حياط همسايه اجرا كني، كار قانوني انجام داده اي.
اما اگر نخواهي به همسايه اشرافيت داشته باشي بايد از وي اجازه بگيري! بگذريم از مجوزهاي شهرداري كه براي برج ها و آپارتمان هاي مشرف به ديگر ساختمان ها صادر مي كند و قس علي هذا.
همه اين عارضه ها و زخمه ها زماني بر پيكره معماري كشورمان عارض مي شود كه در كوچه هاي غربي ليبراليسم، برج هاي شيشه اي سر به فلك كشيده، هويت ايراني و اسلامي ما را از يادهايمان ببرد و ذخاير هزاران ساله معماري خويش را كه همچون يك ارث پدري به دستمان رسيده، رها كنيم و دست گدايي به سوي سبك هاي معماري بيگانه بلند كنيم.
معماري ايراني همچون گنجينه اي است كه قاطبه مشكلاتي را كه امروزه با آن دست وپنجه نرم مي كنيم را با مباني نظري اسلامي حل نموده است و با رعايت اصولي همچون حريم و حدود و اصل سلسله مراتب، سايه آسايش را براي اهل خانه گسترده است.
در روايات است كه رسول اكرم(ص) فرموده اند كه حق همسايه آن است كه بناي خود را از بناي او بالاتر نبرند.(١) چنين بناهايي براي اهل محل زحمت و دردسر ايجاد مي كند. امام صادق(ع) در خصوص اِشرافيت در معماري تكليف را با سخني حكيمانه برمعماران مشخص نموده اند كه مؤمن در سه چيز آسوده است كه يكي از آنها خانه موسعي است كه از ناديدني هاي او پرده پوشي كند و حالات ناروا را از ديد مردم بپوشاند.(٢)
امام باقر(ع) نيز در باره سرك كشيدن به خانه همسايه مي فرمايند: کسی که به خانه مسلمانی سرک کشد، در آوردن چشمانش بر آن مسلمان مباح خواهد بود.(٣) و اين مسايل مبتلا به امروز ماست كه امام خميني نيز چنين فتوا كرده اند كه:« دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحب خانه حق دارد سنگ یا چیزی به سوی نگاه کننده پرتاب کند و ضمانی هم بر او نیست حتی اگر به درون خانه هایی دور با ابزاری (مثل دوربین قوی) بنگرد مثل آن است که از نزدیک نگاه می نماید.»(٤)
مطابق با چنين رويكردي در عدم اِشرافيت به خانه هاي ديگران، معماري اسلامي در اين زمينه به معماري اطلاق مي شود كه دو نكته را توإمان دارا باشد.
يكي آن كه اهالي خانه را در حريم و حدودي قرار دهد كه در اِشرافيت و نگاه ديگران قرار نگيرد و ديگر آن كه به خانه هاي ديگران نيز اِشرافيتي نداشته باشد.
چه اين كه با تامل در خانه هاي معماري ايراني، عنصر حياط مركزي را مي يابيم كه با ايجاد يك معماري درونگرا همه پنجره هاي خانه را به درون خانه معطوف مي دارد و هيچ پنجره اي به بيرون باز نمي شود، و حياط مركزي و حياط اندروني نيز به دليل بافت شهري يك طبقه و دو طبقه از ديد و نگاه حرام مصون هستند.
همچنين از آن جا كه مسلمان هيچ گاه نگاه حرام به خانه ديگري نمي اندازد، خانه او نيز پنجره اي براي اين عمل ندارد. چشم خانه كه پنجره است نيز به نامحرم گشوده نمي شود.
زيستن در خانه اي كه با معماري اسلامي بنا شده، اهالي خانه را ناخودآگاه به آداب مسلماني خو مي دهد و به شيوه مسلماني مي پرورد. امروز كه با مساله ليبرال معماري مبتلا شده ايم و با تبعات فرهنگي آن دست و پنجه نرم مي كنيم، بيش از پيش خلإ معماري اسلامي ايراني را احساس مي كنيم.
١- نهج الفصاحه، ص 291
٢- اصول کافی، ج 5، ص 327، روایت 6
٣- معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج 5، ص 37.
٤- تحریرالوسیله، ج 1، ص 493
نظرات شما عزیزان: